سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دوستِ شریران، همچون مسافر دریاست که اگر از غرق شدن هم ایمن ماند، از ترسْ ایمن نیست . [امام علی علیه السلام]
خوش آمدید
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» محرم

هر کس الگویی می خواهد، دنبال نمونه و اسوه ای می گردد، اما همه در جستن الگو، راه صواب نمی روند. بعضی افراد در عالم هستند که اگر از آنها بپرسید کدام چهره ذهن شما را به خود متوجه می کند، می بینید که سراغ انسانهای حقیر و کوچک و پستی می روند که عمرشان به عبودیت هوای نفس گذشته است، تنها هنرشان چیزی است که جز غافلان را خوش نمی آید و برای عده ای از انسانهای معمولی عالم، الگو می شوند. بعضی سراغ سیاستمدارها و شخصیت های تاریخی و امثال آن می روند و آنها را الگو قرار می دهند. زیرکترین انسانها کسانی هستند که اولیاء الله را الگو قرار می دهند. چون بزرگترین خصوصیت اولیاء الله این است که تا آن حد شجاع و قوی و مقتدرند که می توانند امیر نفس خود باشند و ذلیل نفس خود نشوند. در میان این الگوها شاخصهایی است که بلاشک حضرت ابی عبدالله امام حسین(علیه الصلاة والسلام) یکی از بزرگترین شاخصهاست. حقا باید گفت: که نه فقط ما انسانهای خاکی حقیر و ناقابل، بلکه همه عالم وجود، ارواح اولیاء و بزرگان و فرشتگان مقرب، و در تمام این عوالم تو در توی وجود، که برای ما روشن و آشنا هم نیست، نور مبارک حسین بن علی(علیه السلام) مثل خورشیدی می درخشد . اگر انسان خود را در پرتو این نور قرار دهد ، این کاری بسیار نیکو و پسندیده است.

وقتی نبی اکرم(ص) از دنیا رفت، امام حسین(ع) یک جوان سی و هفت ساله بودند. در دوران امیرالمومنین(ع) هم که دوران آزمایش و تلاش و کار بود، این مایه مستعد، زیر دست آن پدر، مرتب ورز خورده بود و قوی، درخشان و تابناک شده بود. اگر همت یک انسان مثل همت ما باشد، خواهد گفت: که همین مقدار بس است، همین خوب است، با همین خدا را ملاقات کنیم. همت حسینی این نیست. در دوران حیات مبارک برادرش، که ایشان ماموم آن بزرگوار و امام حسن(ع) امام بودند، ایشان همان حرکت عظیم را ادامه دادند. باز همین طور پیشرفت و انجام وظایف در کنار برادر و اطاعت مطلق از امام زمان است. همه اینها درجه و تعالی است. لحظه لحظه هایش را حساب کنید. بعد در مقابل شهادت برادر قرار گرفتند، بعد از آن هم زندگی مبارک این بزرگوار، ده سال ادامه پیدا کرده است- از وقت شهادت امام حسن تا هنگام شهادت خودشان، حدود ده سال و اندکی است- شما ببینید امام حسین(ع)، در این ده سال قبل از عاشورا چه می کردند.

مبارزه با تحریف 

آن عبادت و تضرع، آن توسل و اعتکاف در حرم پیغمبر و آن ریاضت معنوی و روحانی، یک طرف قضیه است. از طرف دیگر تلاش آن بزرگوار در نشر علم و معارف و مبارزه با تحریف است. تحریف در آن روز، بزرگترین بلای معنوی برای اسلام بود که مثل سیلابی از فساد و گنداب، به سمت اذهان جامعه اسلامی سرازیرشده بود. دورانی بود که به شهرهای اسلامی و کشورها و ملتهای مسلمان آن روز سفارش می شد بزرگترین شخصیت اسلام را لعن کنند! اگر کسی متهم می شد به این که طرفدار جریان امامت و ولایت امیرالمومنین است، تحت تعقیب قرار می گرفت.((القتل بالظنة و الاخذ بالتهمة))

در چنین دورانی این بزرگوار، مثل کوه ایستاد، مثل فولاد پرده های تحریف را برید. کلمات و فرمایشات و خطاب آن بزرگوار به علما، چیزهایی است که بعضی از آنها که در تاریخ مانده است، نشان می دهد ایشان چه حرکت عظیمی را در این زمینه داشته اند.

در مقابل فشار یک دنیا تردید نکرد 

عظمت کار امام حسین(ع) اینجا بود که در مقابل فشار و سنگینی یک دنیای متعرض و مدعی، احساس تردید نکرد، در حالی که آدمهای معمولی احساس تردید می کنند. آدمهای فوق معمولی هم احساس تردید می کنند. کما اینکه در مدینه عده زیادی صحابه بودندکه آدمهای باغیرتی بشمار می رفتند، همان کسانی که در مقابل تهاجم مسلم بن عقبه، در قضیه حره ی مدینه – که سال بعد به مدینه حمله کرد و همه را قتل عام کردند- ایستادند، جنگیدند و مبارزه کردند. اما شجاعت ورود در میدان جنگ، یک مسئله است و شجاعت مواجه شدن با یک دنیا، یک مسئله دیگر است. امام حسین(ع) این دومی را داشت. برای این دومی حرکت کرد. حال بعضی می گویند که امام حسین در صحرای کربلا، تشنه شهید شد، ولی امام بزرگوار، با این عزت، حکومت و زندگی کردند، از دنیا رفتند و تشییع شدند. شاخص قضیه اینها نیست. شاخص قضیه مواجه شدن با یک عظمت پوشالی است، که همه چیزها را هم با خود دارد. دشمن حسین(ع) پول داشت، زور، شمشیرزن، مروج، مبلغ و سینه چاک داشت. الان هم همین طور است، کربلا تا آخر دنیا گسترده است. کربلا به مرزهای آن میدان چند صد متری محدود نمی شد. الان همان روز است. همه دنیای استکبار و ظلم امروز، با جمهوری اسلامی مواجه است.




نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمد باقر حسنی ( شنبه 88/9/28 :: ساعت 4:48 عصر )

»» محرم - حدیث

تصریح به امامت امام حسین (علیه‌السلام)

امام حسن (علیه‌السلام): همانا بعد از وفات من و جدا شدن روح از بدنم حسین‌بن‌علی (علیه‌السلام) امام است. وراثت او از پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) نزد خدا در کتاب (لوح محفوظ یا قرآن) ثبت است که خدای عزوجل این وارثت را به وراثت از پدر و مادرش افزوده است. زیرا خدا دانست که شما بهترین خلق او هستید. از این رو، از میان همه، محمد (صلی‌الله علیه و آله)  را برگزید و محمد، علی (علیه‌السلام) را و علی مرا به امامت انتخاب کرد و من حسین (علیه‌السلام) را برگزیدم.

پیامبر (صلی‌الله علیه و آله): حسین از من است و من از حسینم، هر که حسین را دوست بدارد خداوند دوستش دارد. حسین یکی از اسباط است.

پیامبر (صلی‌الله علیه و آله): خدایا من حسین را دوست دارم، تو نیز دوستش بدار. میزان‌الحکمه، جلد 1، ص 297

 

سجده بر تربت امام حسین (علیه‌السلام)

امام صادق (علیه‌السلام): سجده کردن بر تربت حسین (علیه‌السلام) حجاب‌های هفتگانه را از هم می‌درد. میزان‌الحکمه، جلد 5 ، ص 2387

 

زیارت امام حسین (علیه‌السلام)

امام صادق (علیه‌السلام): هر که حسین (علیه‌السلام) را با معرفت به حق و مقام او زیارت کند، خداوند ثواب هزار حج پذیرفته و هزار عمره‌ پذیرفته را برایش بنویسد و گناهان گذشته و آینده او را ببخشد.

امام صادق (علیه‌السلام):  هر که تا زنده هست به زیارت قبر حسین (علیه‌السلام) نرود، دین و ایمانش ناقص باشد و اگر به بهشت هم برود مقامش در آن‌جا از همه مؤمنان پایین‌تر است. میزان‌الحکمه، جلد 5 ، ص 2285

 

ستودن نوحه‌گری بر امام حسین (علیه‌السلام)

امام صادق (علیه‌السلام): از روزی که مصیبت حسین‌بن‌علی (علیه‌السلام) پیش آمد تا یک سال کامل، روز و شب و تا سه سال رزوها بر آن حضرت نوحه می‌شد و مسور بن مخرمه و ابوهریره و بزرگان اصحاب پیامبر مخفیانه  و نقاب بر چهره‌ می‌آمدند و به نوحه‌خوانی‌ها گوش می‌دادند و می‌گریستند. میزان‌الحکمه، جلد 7 ، ص 3191

 

عاشورا

امام صادق (علیه‌السلام) در پاسخ به این پرسش: چرا روز عاشورا سوگناک‌ترین روز به حساب آمده است و نه روز رحلت پیامبر و فاطمه و علی و حسن (علیهم‌السلام)؟

فرمود: به این دلیل روز شهادت حسین (علیه‌السلام) سوگناک‌ترین روز‌هاست که اصحاب کسا، این گرامی‌ترین آفریدگان نزد خدای تعالی، 5 نفر بودند. پس چون حسین (علیه‌السلام) کشته شد دیگر کسی از اهل کسا باقی نماند که بعد از او مایه تسلی خاطر مردم باشد. بنابراین رفتن حسین (علیه‌السلام) به منزله‌ رفتن همه آن‌هاست همچنان که باقی بودن ایشان مثل این بود که همه اهل کسا زنده هستند.

امام رضا(علیه‌السلام): هر که روز عاشورا، روز سوگواری و اندوه و گریه‌اش باشد، خداوند عزوجل روز قیامت را روز شادی و سرور او قرار دهد.

امام رضا (علیه‌السلام): بر کسی چون حسین(علیه‌السلام) باید که گریندگان بگریند، زیرا که گریستن بر او گناهان بزرگ را می‌زداید.

امام رضا (علیه‌السلام): چون ماه محرم می‌رسید کسی پدرم را خندان نمی‌دید. غم و اندوه بر او چیره بود تا آن که ده روز می‌گذشت. روز دهم روز سوگواری و اندوه و گریه او بود و می‌فرمود: این روزی است که حسین (علیه‌السلام) در آن کشته شد.

امام صادق (علیه‌السلام): در روز عاشورا از کارهای لذتبخش دوری شود و آداب و سنن سوگواری برپا گردد و تا زوال خورشید از خوردن و آشامیدن خودداری شود و بعد از آن همان غذایی خورده شود که سوگواران می‌خورند.

اما باقر(علیه‌السلام): در روز عاشورا زیارت کنید امام حسین(علیه‌السلام) را از مسافت دور یا نزدیک، سپس برایش گریه و زاری کرده و به یکدیگر تسلیت بگویید.

ایشان در بیان کیفیت تسلیت به یکدیگر فرموده‌اند: بگویید خداوند اجر ما را به سبب مصیبتی که از حسین به ما رسیده بزرگ گرداند و ما و شما را از کسانی قرار دهد که در کنار ولی دم او، امام مهدی (علیه‌السلام) از خاندان محمد (صلی‌الله علیه و آله) به خونخواهی او برمی‌خیزند.

 

فضیلت گریستن بر امام حسین (علیه‌السلام)

امام رضا (علیه‌السلام): ای پسر شبیب اگر می‌خواهی برای چیزی بگریی، برای حسین ‌بن ‌علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السلام) گریه کن، زیرا همان‌گونه که قوچ را سر می‌برند آن حضرت را سر بریدند و از افراد خانواده او هیجده مرد کشته شدند که در روی زمین نظیر نداشتند.

امام سجاد(علیه‌السلام): هر مومنی که چشمانش برای کشته شدن حسین (علیه‌السلام) گریان شود به طوری که اشک بر گونه‌هایش سرازیر گردد، خداوند به سبب آن او را در غرفه‌های بهشتی جای دهد که روزگاران درازی را در آن‌ها به سر برد.

امام علی(علیه‌السلام): در روز قیامت همه چشم‌ها گریانند و هیچ چشمی خواب ندارد، مگر آن چشمی که خداوند آن را به کرامت خود اختصاص داده و برای هتک حرمت حسین و خاندان محمد (صلی‌الله علیه و آله) گریسته باشد.

 

سرودن شعر در سوگ امام حسین(علیه‌السلام)

امام صادق(علیه‌السلام) به جعفر بن عفان طائی فرمود: شنیده‌ام که درباره حسین (علیه‌السلام) اشعار نیکویی می‌سرایی؟ عرض کرد: آری. جعفر برای آن حضرت و کسانی که پیرامونش بودند شعری خواند تا جایی که اشک‌ها بر چهره و محاسنش جاری شد.

امام صادق(علیه‌السلام): هر کسی درباره حسین (علیه‌السلام) بیتی شعر بسراید و خود بگرید و ده نفر را بگریاند، برای او و آن ده نفر بهشت باشد. میزان‌الحکمه‌، جلد 8، ص 3785

 

اندرزهای امام حسین (علیه‌السلام) در مسیر کربلا:

به راستی که این دنیا دیگرگونه و ناشناس شده و خوبی‌هایش پشت کرده و رفته‌ است و از آن جز ته‌مانده‌ای همچون ته‌مانده آبی در ظرفی و اندک عیش همانند چراگاهی آفت‌‌زده باقی نمانده‌ است: آیا نمی‌بینید که به حق عمل نمی‌شود و از باطل نهی نمی‌شود؟ به راستی که مؤمن باید به (مرگ و) دیدار خدا روی آورد. پس من مرگ را جز سعادت نمی‌بینم و زندگی با ستمگران را جز ملال و رنج. شما را به تقوای خدا سفارش می‌کنم و از روزهای او شما را بر حذر می‌دارم و پرچم‌ها و نشانه‌هایش را برایتان برمی‌افرازم. گویا آنچه ترسناک است با ورودی هولناک و مقدمی ناآشنا و مزه‌ای تلخ رسیده است.

مردی از آن حضرت پرسید: من مردی نافرمانم و در برابر معصیت شکیبایی ندارم، مرا اندرزی فرما. آن حضرت فرمودند: پنج کار بکن و آن‌گاه هر چه خواستی گناه کن. اول اینکه روزی خدا را نخور و هر چه خواهی گناه کن. دوم اینکه از قلمرو خدا بیرون شو و هر چه خواهی گناه کن. سوم اینکه به جایی برو که خدا تو را نبیند و هر چه خواهی گناه کن. چهارم اینکه هرگاه ملک‌الموت برای گرفتن جان تو آمد، او را از خودت دور گردان و هر چه خواهی گناه کن و پنجم اینکه هرگاه مالک دوزخ تو را به آتش برد، داخل آن نشو و هر چه خواهی گناه کن. میزان‌الحکمه، جلد 14، ص 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمد باقر حسنی ( شنبه 88/9/28 :: ساعت 4:11 عصر )

»» اسلام علیک یا ابا عبد الله

                                                                                          

 

السلام علیک ِ یا زینب کبری

هلال زینب برملا روی نیزه شده
او آمده از کربلا، شمس کوفه شده
او آمده از کربلا، شمس کوفه شده
قاری فاطمه، می کند زمزمه، می کند زمزمه
انا مجنون حسین، انا مجنون حسین، انا مجنون حسین

رأست چو بینم یاد آن قدّ رعنا کنم
 ای رهبرم قرآن بخوان تا که معنا کنم
  ای رهبرم قرآن بخوان تا که معنا کنم
رأس خاکستری
دلبر خواهری دلبر خواهری
 انا مجنون حسین، انا مجنون حسین، انا مجنون حسین

 بنگر برادر بعد تو طاقتم کم شده
  مویم سپید، رنگم پرید
 قامتم خم شده قامتم خم شده
چوبه ی محملم؛ حل کند مشکلم، حل کند مشکلم
 انا مجنون حسین، انا مجنون حسین، انا مجنون حسین

 آغاز حادثه عاشورا

 پس از شهادت امام حسن(ع) برادرش حسین(ع) به امامت رسید، مردم عراق از امام حسین خواستند             که بر ضد معاویه قیام کند، امام حسین(ع) به آنها گفت برادرم با معاویه قراردادی را امضاء کرده است که تا مدت آن تمام نشود نمی توانم آن را نقض کنم. یکی از مفاد قرارداد صلح امام حسن(ع) این بود که خلافت فقط در دست معاویه باشد و آن را به پسرش یزید منتقل نکند و چون معاویه هنوز زنده بود، امام حسین(ع) 10 سال را به همین منوال سپری کرد تا آنکه معاویه مرد. با مرگ معاویه تعهد امام حسین(ع) به معاویه هم تمام شد و دیگر قراردادی بین او و معاویه نبود. یزید به خلافت رسید و به جای پدرش در شام بر مسند قدرت نشست. امام حسین(ع) در مدینه ساکن بود، یزید از مردم شهرهای مختلف مشغول گرفتن بیعت شد و به والی مدینه دستور داد از مردم بیعت بگیرد بخصوص از امام حسین(ع) و اگر حسین بیعت نکرد او را کشته و سرش را برای یزید بفرستد. پس از آنکه دستور به والی مدینه رسید او امام حسین(ع) را احضار کرد و این کار در ساعاتی از شب گذشته انجام شد، امام حسین به احضار در این ساعت از شب مشکوک شد. لذا تعدادی از یارانش را خبر کرد و به آنها گفت با خود شمشیر بردارند و در زیر لباس پنهان کنند و پشت درب مخفی شوند اگر خطری برای او پیش آمد وارد محل جلسه شوند. والی مدینه مروان بن حکم را خبر کرده بود و از او مشورت خواست، مروان به او گفت همان کاری که یزید دستور داده است را انجام بده. والی مدینه به امام حسین(ع) گفت یزید چنین دستوری صادر کرده است، امام حسین صراحتاً نگفت که من بیعت نمی کنم و فرمود این کاری است که باید در ملاء عام انجام شود تا همه مردم ببینند که من بیعت می کنم یا نه پس تا صبح صبر کن، والی مدینه قبول کرد اما مروان به او گفت کار اشتباهی می کنی اگر حسین از اینجا بیرون برود دیگر او را پیدا نخواهی کرد، همین الان از او بیعت بگیر یا او را به قتل برسان.
امام حسین(ع) به مروان گفت تو دروغ گفتی و با پیشنهاد قتل من به او مرتکب گناه شدی و با این حرفی که پیش آمد امام حسین(ع) صراحتاً گفت من با شخصی مثل یزید بیعت نخواهم کرد و از نزد والی مدینه بیرون رفت. فردا صبح مروان را در شهر دید، مروان به امام حسین(ع) گفت اگر با یزید بیعت کنی این به نفع دین و دنیای توست، امام حسین فرمود انا لله و انا الیه راجعون باید فاتح اسلام را خواند اگر کسانی مثل یزید رهبر جامعه اسلامی شوند و سخنان طولانی بین آنها رد و بدل شد تا اینکه شب شد و والی مدینه گروهی را به درب خانه امام حسین فرستاد و خواستند از او بیعت بگیرند، حضرت فرمود تا صبح صبر کنید و آنها نیز قبول کردند و رفتند.
امام حسین اگر تا فردا صبح صبر می کرد یا باید بیعت می کرد یا به قتل می رسید، اما او به هر دلیلی تصمیم گرفت از مواجهه با چنین صحنه ای خودداری کند و همان شب خانواده خود را جمع کرد و بار سفر بست و نیمه شب از مدینه خارج شد و در خفای کامل و بسیار محرمانه به مکه سفر کرد، اما قبل از سفر نزد برادرش محمد حنفیه رفت و جریان را برای او تعریف کرد و نظر او را جویا شد، محمد حنفیه گفت تو عزیزترین خانواده من هستی، به نظر من از قرار گرفتن در چنین صحنه ای پرهیز کن و از مدینه خارج شو و به مکه برو حتی اگر در آنجا تو را پیدا کردند به یمن برو. بعد از آنکه صحبتهای محمد حنفیه تمام شد حضرت به او فرمود من خودم هم همین تصمیم را گرفته بودم و اکنون عازم مکه هستم. پس تو در اینجا باش و اخبار را برایم بفرست.
حضرت به مکه رفت و از سوم شعبان تا 8 ذی حجه در مکه بود و در این مدت مردم عراق و کوفه و بصره برای حضرت نامه های متعدد نوشتند و نمایندگانی را فرستادند و بیعت و حمایت خود را از حضرت اعلام کردند و درخواست کردند که به کوفه و عراق بیاید تا بر ضد یزید قیام کنند. امام حسین(ع) برای اطمینان از صحت ادعای اهل عراق مسلم بن عقیل را فرستاد، از طرفی یزید یک لشکر بزرگ را به بهانه انجام مراسم حج به مکه فرستاد و به آنها دستور داد حسین را مخفیانه دستگیر کنند و یا او را ترور کنند. مسلم بن عقیل برای حضرت پیغام فرستاد که سخن اهل عراق و کوفه درست است و چون روز هفتم ذی حجه لشکر اعزامی یزید وارد مکه شده بود، و امام حسین(ع) با توجه به جواب اهل کوفه و اطلاع از قصد یزید روز هشتم از مکه خارج شد و به سوی عراق حرکت کرد و در مسیر کوفه خبر شهادت مسلم به حضرت داده شد. امام حسین(ع) به قصد کوفه ادامه مسیر داد، تا در آنجا از آنچه هستند تعداد بیشتری نیرو فراهم کند. در این بین لشکر حر بن یزید ریاحی نزدیک شد، او از طرف بصره اعزام شده بود تا اجازه ندهد حسین(ع) به کوفه برسد تا از حمایت مردمی محروم شود. حر پس از رسیدن به امام حسین(ع) اعلام کرد که مأموریت درگیری ندارد و آمده است تا او و یارانش را نزد عبیدا… بن زیاد ببرد و تحویل دهد، حضرت از همراهی با او امتناع کرد و در این بین چند نفر از دوستان حضرت که از کوفه حرکت کرده بودند به امام حسین(ع) رسیدند و خبر دادند که لشکر زیادی از سمت کوفه حرکت کرده است و اگر برسند همه شما کشته خواهید شد.
حر به امام حسین اجازه داد در مسیری غیر از جاده و کوفه و مسیر برگشت به مدینه حرکت کنند امام حسین(ع) نیز به جهتی غیر از این دو جهت به حرکت خود ادامه داد تا اینکه به منطقه نینوا رسیدند. در این منطقه پیکی از عبیدا… بن زیاد برای حر آمد که دستور داده بود امام حسین را در محدودیت و تنگنا قرار دهد. در این لحظه حر دیگر اجازه ادامه مسیر به امام حسین نداد و حضرت در نینوا متوقف شد و اینگونه بود که لشکراعزامی عبیدا… بن زیاد رسیدند و حادثه عاشورا در این منطقه بوجود آمد. البته حضرت در طول همه این مدت که با لشکر حر برخورد کرد بارها برای آنها سخنرانی کرد و خودش را و مقام و منزلت خود را به آنها اعلام کرد و گفت من با درخواست مردم کوفه به اینجا آمدم. حضرت در دفعات متعدد حجت را بر لشکر حر تمام کرد تا بدانند که به چه کاری دست می برند و به آنها هشدار داد که اگر مرا به قتل برسانید به آنچنان ذلت و خواری دچار خواهید شد که روزگار شما سیاه خواهد شد. هرچند حر پشیمان شد و از رویارویی با امام خودداری و در صف یاران آن حضرت قرار گرفت اما دیگر سپاهیان یزید بدون توجه به هشدارهای امام حسین(ع) آن حضرت و یارانش را در صحرای کربلا به شهادت رساندند.

  هرکه را عشق حسین نیست زخود بی خبر است
  کشته عشق حسین از همه کس زنده تر است
      بس که  آن جلوه توحید  مرا در نظر است
      هرکجا می نگرم نور رخش جلوه گر است



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمد باقر حسنی ( یکشنبه 86/3/6 :: ساعت 10:10 صبح )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ



bazigarane koreiiiii :D
inam modele mo koreii
روز پیروزی خون بر شمشیر
[عناوین آرشیوشده]